30
May
2016

«تنهایی و توجه گرفتن»

«تنهایی و توجه گرفتن»

گفت:«احساس تنهایی می کنم».پرسیدم:«دوست داری بیشترتوضیح بدهی؟».گفت:«فکرمی کنم کسی من را دوست ندارد».پرسیدم:«می توانم بپرسم دیگران باید چکاربکنند تا تو حس کنی دوستت دارند؟».گفت:«خوب علاقه شان را ابرازکنند».پرسیدم:«یعنی می گویی چون برزبان نمی آورند تو تنهایی بیشتری حس می کنی؟».گفت:«دقیقأ».گفتم:«دراین مورد(توجه گرفتن)ما می توانیم بیشترصحبت کنیم اماقبل از پرداختن به آن می توانم سوال کنم که خودت چقدرخود را دوست داری؟». دقایقی سکوت کرد و بعد گفت:«راستش نمی دانم و تا حال هم به این موضوع فکر نکرده بودم».گفتم:«توجه گرفتن از دیگران از خصوصیات بارز انسانهاست و طبیعی ست ولی اگربیش از اندازه روی آن تمرکزداشته باشیم ارزش های فردی و دوست داشتن خود زیر علامت سوال می رود…آیا توانستم منظورم را برسانم؟».گفت:«تا حدودی…اما در مورد اینکه چگونه بایدخود را دوست داشته باشم می خواهم بیشتر بدانم».پرسیدم:«آیا شده برای خودت بنویسی؟ برای خودت کادوبخری؟ یا تنها برای دیدن فیلمی بروی و از آن لذت ببری ویا…کارهای فردی که تو را خوشحال کند؟».گفت:«حقیقتأ نه…چرا که معنای زندگی خود را در ارتباط با دیگران معنی می کردم نه با خود ودرواقع رابطه با خود برای من معنایی نداشت».گفتم:«خوشحالم مهمترین بخش مشکل رابخوبی توضیح دادی»…خندید …و…٭
—————-
٭-خلاصه گفتگو-۲۰۱۶