14
Sep
2016

Fear of Telling

«ترس از بازگویی خبر»

…دوستی می گفت:«خانه من چند ساعتی با دوستم فاصله داشت برای همین تلفنی بیشتربا هم صحبت می کردیم…تا اینکه دیگر جواب تلفن ها را نداد و روی پیغام گیرمی رفت…به شهری که زندگی می کرد٫رفتم خانه اش نبود و آشنایان نیزخبری نداشتند…نگران شدم و با مکانهای مختلف که فکرمی کردم شاید خبری ازاوداشته باشند٫تماس گرفتم اما بی نتیجه بود…بعدازسه ماه دوستی زنگ زد و گفت:«دوستت بدلیل سرطان فوت کرد»…و بعداز سین و جین کردن من درادامه گفت:«دوستت گفته بود خبرسرطان را به تو ندهم چون سختی زیاد کشیده ای»و…ازآنروز تا امروزدوران سختی راسپری می کنم و خودرادراین مورد مقصرمی دانم و»…
…بعداز داستان این عزیز(سه سال قبل) روی این موضوع که «چراترس ازبازگویی خبرهای بد دربین ما است ؟» متمرکزشدم وبا عزیزانی هم مستقیم و غیرمستقیم دراین مورد صحبت کردم٫ فکرمی کنم:«عمدتأ انسانها علاقه ندارند«اخباربد»را منتقل کنند(۱) واین طبیعی ست چرا که پنهان کردن «خبربد» را«هدف انسا نی» تلقی می کنند اما ازنگاه «بازمانده»چون حق انتخابی نداشته دوران سختی را پیش روی اوخواهد گذاشت و«بازمانده»درنهایت خود را «مقصر»هم خواهددانست .(۲)درحالیکه آماده کردن «بازمانده» برای روبرو شدن با واقعیت های زندگی به او کمک خواهدکرد تا پروسه «دوران خبربد» را درزندگی برای خود حل یا کاهش دهد.(۳)
———————-
۱-باورهای فرهنگی هم تاثیردارد.
۲-گاهی هم انسانها با «درد» می مانند و این خود بحث دیگریست به نام:«چگونه با ازدست دادن عزیزانمان کناربیایم؟».
۳-درعین حال هر کیسی شرایط خاص خودرا دارد که باید روی آن تعمق ومسئولانه برخورد کرد.