Kindness
Kindness(1)
I was working in a restaurant as a pizza maker, one person work with me that I was curious about him. He was a university student. I saw him every day take some food that customer not touch. At the beginning I was thinking he struggling about financial problem. One day I said to him.:”if you need any help I would like to help”. He said:”no, I am ok.” one day by accident, I saw him on Granville Street in Vancouver I just stop the other side road and watch him. I saw him, he gave away food to homeless people.
—————————
1-Vancouver 2003
مهربانی(۱)
من در یک رستوران به عنوان «سازنده پیتزا» مشغول به کار بودم، یک دانشجو هم با من کار میکرد که من در موردکارهای اوکنجکاوشده بودم . او هر روز غذا های دست نخورده مشتری ها را جمع می کرد و با خود می برد٫ در ابتدا فکر می کردم اوبا مشکل مالی مواجه است بنابراین یک روز به او گفتم:«اگر به کمک نیاز داری من می توانم کمک کنم». او گفت:«نه، من خوبم».
یک روز به صورت تصادفی او را دریکی از خیابان های ونکوور(گرانویل) دیدم٫توقف کردم واز طرف دیگر خیابان به تماشای او پرداختم…اوداشت غذا به افراد بی خانمان می داد.
————
۱-ونکوور ۲۰۰۳