18
Jan
2016

Experiencing the Arctic / Second Journey

خاطرات قطب شمال/سفرنامه دوم
آرایشگاه

…خرید ما برای رفتن به قطب شمال که تمام شد،تصمیم گرفتم به آرایشگاه بروم ،به داخل مغازه آرایشگری رفتم و منتظر ماندم،تا نوبتم بشود،بعد از تقربیا نیم ساعت نوبتم شد،خانمی که آرایش می کرد ایرانی بود ،بعد ازحال و احوال روی صندلی نشستم.خانم آرایشگر پرسید:”چگونه می خواهید،موتان را آرایش کنم؟”.در جواب گفتم:”مویی که نمانده اما چون عازم قطب هستم،می خواهم کمی را برای محافظت از سرما نگه دارم،لطفا کمی کم کنید “.خانم آرایشگروقتی اسم قطب راشنید کنجکاو و سوال کردن ازمن را شروع کرد من هم به سوالات او پاسخ می دادم،بعد هم ماشین را برداشت و از وسط سرم موها را از ته تراشید،خنده ام گرفت،می خواستم،چیزی بگویم،ولی دیگر کار از کار گذشته بود،تمام موهایم راازته تراشید.خانم آرایشگراما هنوز سوال می کرد و من جواب می دادم،کارش که کاملا تمام شد،از او تشکر کردم،بعد خودش نگاهی به سر از ته تراشیده من کرد و گفت:”ای وای ،ببخشید،اینقدرگرم سوال کردن شدم،متوجه نشدم،چه کردم “.و درادامه گفت :”میهمان من باشید.”قبول نکردم و هزینه آرایش به اضافه انعام را پرداختم و بعد آدرس سایتم را پرسید به او دادم…روز خوبی بود وکلی هم خندیدم…