12
May
2017

Time

زمان یاری می دهد

سال ۱۳۶۵ در«چهار دیواری» که افکار‌ها محبوس بودند دیدمش٫سلامی بهمدیگرکردیم و بعد سیگاری هم به من تعارف کرد٫ از سیگاری نبودنم تعجب کرد از‌‌ همان روزهای اول احساس کردیم آبمان در یک جوی نمی‌رود هر دوکمی «کله شق» بودیم وفکر می‌کردیم با خواندن چند کتاب راه حل تمام مشکلات را می‌دانیم اما خودمان از کنار آمدن با هم ناتوان بودیم.
او بازمانده آندوران(دهه شصت) بود وقتی در دیاری دیگر دیدمش همدیگر را بغل کردیم وبوسیدم دیگربحث نمی‌کردیم آتش بس احترام آمیزی بین مان برقرارشده بود که تا آخر عمرش بینمان باقی ماند.

من مرگ هیچ عزیزی را باور نمی‌کنم. یادش ماندگار