Gabriel Garcia Marquez’s Final Farewell*
Part of Gabriel Garcia Marquez’s Final Farewell*
“I have learned that everybody wants to live at the top of the mountain without realizing that true happiness lies in the way we climb the slope.
I have learned that when a newborn first squeezes his father’s finger in his tiny fist, he has caught him forever.
I have learned that a man only has the right to look down on another man when it is to help him to stand up. I have learned so many things from you, but in the end most of it will be no use because when they put me inside that suitcase, unfortunately I will be dying.”
____________________________________________________________________
*-Gabriel Garcia Marquez’s was a Colombian novelist, short-story writer, screenwriter , journalist and winner of the 1982 Nobel Prize for Literature and author of such classics as One Hundred Years of Solitude.
بخشهای از نامه وداع گارسیا مارکز
«یاد گرفتهام که همه میخواهند بر فراز قلهی کوه زندگی کنند و فراموش کردهاند مهم صُعود از کوه است؛
یاد گرفتهام وقتی نوزادی انگشت شصت پدر را در مشت میفشارد، او را تا ابد اسیر عشق خود میکند؛
یاد گرفتهام انسان فقط زمانی حق دارد از بالا به پایین بنگرد که بخواهد یاری کند تا افتادهیی را از جا بلند کند؛
چه چیزها که از شما یاد نگرفتهام… احساساتتان را همواره بیان کنید و افکارتان را اجرا.
اگر میدانستم امروز آخرین روزی است که تو را میبینم، چنان محکم در آغوش میفشردمت تا حافظ روح تو گردم؛
اگر میدانستم این آخرین دقایقی است که تو را میبینم، به تو میگفتم «دوستت دارم» و نمیپنداشتم تو خود این را میدانی. همیشه فردایی نیست تا زندگی فرصت دیگری برای جبران این غفلتها به ما دهد. کسانی را که دوست داری، همیشه کنار خود داشته باش و بگو چقدر به آنها علاقه و نیاز داری. مراقبشان باش. به خودت این فرصت را بده تا بگویی: مرا ببخش»، «متأسفم»، «خواهش میکنم»، «ممنونم» و از تمام عبارات زیبا و مهربانی که بلدی استفاده کن.
هیچکس تو را بهخاطر نخواهد آورد اگر افکارت را چون رازی در سینه محفوظ داری. خودت را مجبور به بیان آنها کن.
به دوستان و همة آنهایی که دوستشان داری، بگو چقدر برایت ارزش دارند. اگر نگویی، فردایت مثل امروز خواهد بود و روزی با اهمیت نخواهد گشت.
آرزو میکنم و امیددارم از این نامهی کوتاه، خوشتان آمده باشد و آن را برای تمام کسانی که به آنها علاقهمندید، بفرستید.»