...
31
Jan
2016

Meaning of Life

معنای زندگی

…برای مدتی هر دو هفته یکبار کو چولو به بند ما می آمد ورود او حیات تازه ای به زندگی من در “چهار دیوار” بخشید،احساس می کردم،دوباره با وجود او متولد شده ام ،کوچو لوی سه ساله با پدر و مادرش دستگیرشده بود…من هم عاشق بچه بودم،از همان روز اول که او رابرای ملاقات پدرش به بند ما آوردند،رابطه خوبی بین مان ایجاد شد،هفته های بعد ساعات بیشتری پیش ما ماند،یک روزهم از من خواست که برای او قصه بگویم، راستش مانده بودم که چه قصه ای بگویم،وقتی با تاخیر من روبرو شد،پرسید: “چرا نمیگی؟ من وقتی به خاله ها (منظورش خاله های زندان) میگم ،قصه بگو سریع میگند.”از او سوال کردم:”چه قصه ای دوست داری؟”.در جواب گفت:” قصه حیوانات”.پرسیدم:”یعنی داستان حیوانات را بیشتر از دیگر داستانها دوست داری؟.گفت:”آره” . بعد شروع کردم به گفتن قصه از خود ساخته…خوابش برد.چقدر خواب کودکانه اش زیبا بود…*
—————————————
*-خاطرات چهاردیوار،دهه شصت

Seraphinite AcceleratorBannerText_Seraphinite Accelerator
Turns on site high speed to be attractive for people and search engines.